زینب! برخیز که هنوز، کاروان کربلا چشم به دستان نوازشگر تو دوخته است .
زینب! برخیز که هنوز، کاروان کربلا چشم به دستان نوازشگر تو دوخته است برخیز.
برخیز! که هنوز این خاک سوخته، خنکای نسیم نگاه تو را می طلبند … و این صحرای تشنه، محتاج
شبنمی از چشمانتوست که بهدست مبارکت بگل بنشیند .
هنوز بر فراز بلندای نیزهها، نام مقدس تو، فریاد میشود و پیکرهای خون آلود، قیام تو را چشم در راهست…
هنوز گهواره کودکان، تلنگر دستان تو را میطلبد و گلدسته ها اذان یاد تو را زمزمه میکند و به گوش می رسد.
هنوز پشت همه پندارهای سرخ، پشت همه زمانهای کبود، پشت همه پیشانیهای شکسته، پشت همه
زخمهای شکوفا، خیال تو میوزد و هنوز زمین پس از سالها، معجزهی پیامبر گونهات را در شام فراموش
نکرده است… آه امان از دل پرزخونت…
منبع:خودم